مونولوگ (Monologue) یا تک گویی در سینما و تئاتر به صحبت طولانی و یک طرفهٔ یک شخصیت در مقام یک کاراکتر اصلی داستان اشاره دارد. این صحبت معمولاً بدون وجود تعامل دیگر شخصیت ها صورت می گیرد و هدف آن نمایش دادن افکار، احساسات، یا تجربیات عمیق شخصیت است. در سینما، مونولوگ معمولاً در قالب یک تکه طولانی از متن است که توسط یک شخصیت اصلی یا نقش اول اجرا می شود. این مونولوگ می تواند به صورت صریح (شخصیت به طور مستقیم با تماشاگر صحبت می کند) یا به صورت غیر صریح (تفکرها یا خاطراتی که بدون حضور فیزیکی شخصیت در صحنه نمایش داده می شوند) باشد. مونولوگ ها معمولاً برای نمایش دادن افکار عمیق شخصیت، انتقال اطلاعات به تماشاگر در مورد زمینه داستان، یا برجسته کردن تحولات روانی و شخصیتی شخصیت استفاده می شوند. آنها ممکن است به عنوان ابزاری برای توسعه داستان، شناخت بیشتر شخصیت ها، و یا ایجاد تأملات عمیق تر در مخاطبان عمل کنند. در مورد سینما، مونولوگ ها ممکن است در قالب یک صحنه طولانی باشند که به تنهایی در اوج نقطه عطف داستان قرار دارد و تأثیر بزرگی بر فهم تماشاگران داشته باشد. گفتگو با خود که نقطه ی مقابل دیالوگ یعنی گفتگو با یکدیگر است. استفاده از این تمهید آسان و در عین حال مستلزم تجربه و مهارت است.
مونولوگ (Monologue) یا تک گویی در سینما و تئاتر به صحبت طولانی و یک طرفهٔ یک شخصیت در مقام یک کاراکتر اصلی داستان اشاره دارد. این صحبت معمولاً بدون وجود تعامل دیگر شخصیت ها صورت می گیرد و هدف آن نمایش دادن افکار، احساسات، یا تجربیات عمیق شخصیت است. در سینما، مونولوگ معمولاً در قالب یک تکه طولانی از متن است که توسط یک شخصیت اصلی یا نقش اول اجرا می شود. این مونولوگ می تواند به صورت صریح (شخصیت به طور مستقیم با تماشاگر صحبت می کند) یا به صورت غیر صریح (تفکرها یا خاطراتی که بدون حضور فیزیکی شخصیت در صحنه نمایش داده می شوند) باشد. مونولوگ ها معمولاً برای نمایش دادن افکار عمیق شخصیت، انتقال اطلاعات به تماشاگر در مورد زمینه داستان، یا برجسته کردن تحولات روانی و شخصیتی شخصیت استفاده می شوند. آنها ممکن است به عنوان ابزاری برای توسعه داستان، شناخت بیشتر شخصیت ها، و یا ایجاد تأملات عمیق تر در مخاطبان عمل کنند. در مورد سینما، مونولوگ ها ممکن است در قالب یک صحنه طولانی باشند که به تنهایی در اوج نقطه عطف داستان قرار دارد و تأثیر بزرگی بر فهم تماشاگران داشته باشد. گفتگو با خود که نقطه ی مقابل دیالوگ یعنی گفتگو با یکدیگر است. استفاده از این تمهید آسان و در عین حال مستلزم تجربه و مهارت است.
نیکوگوینده، نیک گو، (فرهنگ فارسی معین)، که در حق دیگران نکوگوید، که از دیگران به خوبی نام برد، مقابل بدگوی: اگر خواهی که مردمان ترا نیکوگوی باشند نیکوگوی مردمان باش، (از قابوس نامه)، نیکوسخن، که سخته و سنجیده سخن گوید، فصیح: گر همی خواهی که نیکوگوی باشی گوش دار کی توانی گفت نیکو تا که اول نشنوی، ناصرخسرو
نیکوگوینده، نیک گو، (فرهنگ فارسی معین)، که در حق دیگران نکوگوید، که از دیگران به خوبی نام برد، مقابل بدگوی: اگر خواهی که مردمان ترا نیکوگوی باشند نیکوگوی مردمان باش، (از قابوس نامه)، نیکوسخن، که سخته و سنجیده سخن گوید، فصیح: گر همی خواهی که نیکوگوی باشی گوش دار کی توانی گفت نیکو تا که اول نشنوی، ناصرخسرو
نیک اندیشی، (فرهنگ فارسی معین) : همه دیانت و دین ورز و نیک رایی کن که سوی خلد برین باشدت گذرنامه، شهید، ای مایۀ خوبی و نیک رایی روزم ندهد بی تو روشنائی، رودکی، اگرنه عدل شه استی و نیک رایی او شدی سراسر کار جهان تباه و سیه، سوزنی، از نکویی و نیک رایی او راه جستم به آشنائی او، نظامی، همه عالم گرفت از نیک رایی چنین باشد بلی ظل خدایی، نظامی
نیک اندیشی، (فرهنگ فارسی معین) : همه دیانت و دین ورز و نیک رایی کن که سوی خلد برین باشدت گذرنامه، شهید، ای مایۀ خوبی و نیک رایی روزم ندهد بی تو روشنائی، رودکی، اگرنه عدل شه استی و نیک رایی او شدی سراسر کار جهان تباه و سیه، سوزنی، از نکویی و نیک رایی او راه جستم به آشنائی او، نظامی، همه عالم گرفت از نیک رایی چنین باشد بلی ظل خدایی، نظامی
خوشبختی، بهروزی، سعادت، نیک روز بودن: که شو زود بردار از او بند سخت نویدش ده از نیک روزی و بخت، شمسی (یوسف و زلیخا)، همه را روح و روز و روزی از اوست نیک بختی و نیک روزی از اوست، سنائی، چون صبح به فال نیک روزی برزد علم جهان فروزی، نظامی، به ناخوبتر صورتی شرح داد که بد مرد را نیک روزی مباد، سعدی، عروسی بود نوبت ماتمت گرت نیک روزی بود خاتمت، سعدی
خوشبختی، بهروزی، سعادت، نیک روز بودن: که شو زود بردار از او بند سخت نویدش ده از نیک روزی و بخت، شمسی (یوسف و زلیخا)، همه را روح و روز و روزی از اوست نیک بختی و نیک روزی از اوست، سنائی، چون صبح به فال نیک روزی برزد علم جهان فروزی، نظامی، به ناخوبتر صورتی شرح داد که بد مرد را نیک روزی مباد، سعدی، عروسی بود نوبت ماتمت گرت نیک روزی بود خاتمت، سعدی
ملایمت، خوش رفتاری، خوش خلقی، نیک خو بودن: به علم و عدل و به آزادگی و نیک خویی مؤید است و موفق مقدم است و امام، فرخی، عاشق مردمی و نیک خویی است دشمن فعل زشت و خوی لئام، فرخی، هزار سال همیدون بزی به پیروزی به مردمی و به آزادگی و نیک خویی، منوچهری
ملایمت، خوش رفتاری، خوش خلقی، نیک خو بودن: به علم و عدل و به آزادگی و نیک خویی مؤید است و موفق مقدم است و امام، فرخی، عاشق مردمی و نیک خویی است دشمن فعل زشت و خوی لئام، فرخی، هزار سال همیدون بزی به پیروزی به مردمی و به آزادگی و نیک خویی، منوچهری